گوشی دستم نمیگیرم...

ینی حس اس نوشتن و جواب دادن به تماس ها رو ندارم.

دو ماهی میشه که به ساشا قول دادم برم ببینمش.اما از بزرگیشه که ازم ناراحت نمیشه...

 

دیشب تولد نعیم بود.

من که همیشه از شب قبل تولد میرفتم خونه نگین اینا تا کمک کنم واسه تولد دیروز نعیم لج گرفت که چرا ساراجون نمیاد و رفتم و وسط تولدم پا شدم اومدم از تولد بیرون...به این بهونه که خونه خاهرم دعوتم واسه شام.

کل تولد رو یه گوشه رو مبل نشستم غیر از وقتایی که بم گفتن بیا عکس و فیلما رو بگیر

 

خونه خاهرمم لپ تاپو برداشتم و خودمو باهاش مشغول کردم.

بابا ام همش میگفت رفتی تولد بهتر شی بدتر شدی؟؟

 

۲۱ بهمن انتخاب رشته ست...

فردا بایستی برم لاهیجان واسه کارای شهریه.

 

ای بی مروت

دیگه دلی میمونه که...


برچسب ها: یاد داشت

جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۱ | 16:42 | نیمچه جونی Death Killer |
وقتی سحر گریه میکنه و نمیتونم چیزی بگم....

 

آخخخ دندونم.


برچسب ها: یاد داشت

پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱ | 23:26 | نیمچه جونی Death Killer |